بسترهای شکل گیری ۳۰ خرداد ۱۳۶۰/سالروز اعلام جنگ مسلحانه منافقين
سرخسی ها
سیاسی اجتماعی مذهبی. فرهنگی

 

 
۳۰خرداد۱۳۶۰ به روایت افراد جداشده از منافقین، اعترافات سرکرده منافقین و دستگیرشده‌ها، بازخوانی مطبوعات و گالری تصاویر و کتابخانه و معرفی شهدای این روز از دیگر بخش‌های این ویژه‌نامه الکترونیکی است.

شفاف: پایگاه اطلاع‌رسانی هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور) با انتشار ويژه نامه متنوعی همچون آغاز عملیات مسلحانه منافقین از نگاه امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری و مسئولین نظام و مقالات و گفت‌وگوها درباره این موضوع  پرداخته است.

۳۰خرداد۱۳۶۰ به روایت افراد جداشده از منافقین، اعترافات سرکرده منافقین و دستگیرشده‌ها، بازخوانی مطبوعات و گالری تصاویر و کتابخانه و معرفی شهدای این روز از دیگر بخش‌های این ویژه‌نامه الکترونیکی است.

پس از تصویب بررسی طرح عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس شورای اسلامی، منافقین که می‌پنداشتند بهانه و فرصت مناسبی برای اعلام شورش علیه امام(ره) و نظام جمهوری اسلامی به دست آورده‌اند به‌سرعت به تدارک و آماده‌سازی حرکتی مسلحانه و وسیع و گسترده در ۳۰خرداد۱۳۶۰ پرداختند و ده‌ها نفر را به شهادت رسانده و صدها تن را نیز مجروح ساختند.

رجوی به هوادارانش گفته بود که ظرف چند روز، شهر را تسخیر خواهد کرد. اما بعد مشخص شد که او در محاسباتش دچار اشتباه شده است و آن مانور مسلحانه از ساعت ۴ بعد از ظهر شروع شد و اوایل شب شکست خورد!

در مطلبي در اين ويژه نامه به قلم ع. مهدي زاده آمده است: انقلاب اسلامی بهمن ماه ۱۳۵۷ ، به اعتراف اغلب فعالان آن ، انقلابی بود که زودتر از هنگام مورد نظر به ثمر  رسید ، طبعاً در هر انقلاب ، نیروهای انقلابی برای جایگزین ساختن نظامی تازته نیازمند تشکیلات و سازماندهی گسترده ای هستند و شکل دادن به تشکیلاتی در فاصله اندک میان بالا گرفتن تظاهرات خیابانی و پپروزی انقلاب اسلامی اساساً مقدور نبود . شورای انقلاب به عنوان نخستین نهاد انقلابی در دی ماه ۱۳۵۷ تشکیل شد و این امر گویای آن است که نیروهای اصلی انقلاب " فعالیت تشکیلاتی " مدید و عمیقی را پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تجربه نکرده بودند .

این در حالی بود که بدنه ی اصلی و واقعی انقلاب که به صورت توده وار ، ارکان رژیم پهلوی را یکی پس از دیگری سرنگون می کردند ، به ضمانت رهبری امام خمینی در صحنه حاضر شده بودند و کمتر می توان نقشی برای احزاب و سازمان های متعدد سیاسی در بسیج توده ای نیروهای انقلابی قائل شد . در واقع رهبری فرهمند امام خمینی و نفوذ نیروها و نهادهای مذهبی ، از قبیل مساجد ، حسینیه ها و هیئت ها ، بود که حضور انبوه معترضین به رژیم پهلوی را موجب گردید .

بررسی شعارهای انقلابی مورد استفاده در تظاهرات خیابانی سال ۵۷ گویای این واقعیت است . از سوی دیگر ، شکسته شدن یک به یک سدها و سرنگونی سنگر به سنگر رژیم پهلوی به مرور زمان احزاب و تشکل های سیاسی را خواسته یا ناخواسته به بیعت رسمی با امام خمینی و پیروان ایشان وا داشت .

تحرکات انقلابی احزاب و گروه ها تا هنگام پیروزی انقلاب عمدتاً حول محور اتحاد و همبستگی شکل گرفت و از آنجا که موج انقلاب از سرنگونی گریز ناپذیر سلسله ی پهلوی خبر می داد ، احزاب خود را به حرکت مردمی ملحق ساختند . هیچ یک از احزاب و گروه ها و صاحب نظران وابسته به آنها ، رهبری امام خمینی را انکار نکردند و آنچه غالباً محل اختلاف واقع می شد ، سهمی است که هر یک از گروه ها برای خود قائل می شدند .

با وجود قدرت بسیار زیاد امام خمینی در بسیج مردم و حضور پرشمار نیروهای انقلاب در روند سرنگونی رژیم پهلوی ، خلأ تشکیلات ، برقراری پیوند میان فرو پاشی رژیم شاهنشاهی و استقرار حکومت برآمده از انقلاب را با موانعی روبرو ساخت . تشکیلات عمده ای که در مسیر پیروی از امام خمینی در بسیج عمومی نقش عمده ای را ایفا نموده بود روحانیت بود . شبکه ی بسیج گری انقلاب در روحانیون و مساجد خلاصه می شد ، هر چند که گاه گروه های سیاسی نیز بیانیه ها و اعلامیه هایی را به صورت عمومی عرضه می داشتند ، اما بسیج عمومی علیه رژیم پهلوی اساساً به این گونه فعالیت های تبلیغی محدود نمی شد .

در این میان ، نیروهای عمده ی برخی از گروه های سیاسی تا آستانه ی انقلاب از بستر اصلی جنبش اجتماعی منتهی به پیروزی انقلاب دور مانده بودند . آزادی گروه هایی از زندانیان سیاسی در مهر و دی ۱۳۵۷ ، این دسته از گروه ها را مقابل عمل انجام شده قرار داد ؛ به طوری که توانایی انطباق حوزه های مطالعاتی تئوریک درون زندان و فضای اجتماعی ملتهب انقلاب برای آنها دشوار بود . سازمان مجاهدین خلق یکی از این گروه ها بود که اصلی ترین عناصر و سران آن در دی ماه ۱۳۵۷ از زندان آزاد شدند . این پس افتادگی از جریان اجتماعی تبعات ذهنی و عینی بسیاری را به سازمان مجاهدین خلق تحمیل کرد .

نخستین بیانیه سران مجاهدین خلق در بیست و یکم دی ماه ۵۷ در تأیید تحرکات انقلابی روزنامه نگاران ، گویای این واقعیت است که سران این سازمان پس از آزادی از زندان و مشاهده ی پیشرفت های های جنبش انقلابی که در غیاب آنها (به سبب حضور در زندان) به بار می نشست ، بیش از هر چیز نگران برخورداری از تریبون تبلیغاتی وسیع بودند و بدین وسیله قصد جلب نظر و توجه روزنامه نگاران را داشتند ، کوتاه بودن این بیانیه دو سطری گویای تعجیل در پیوستن به جنبش مردمی است . (۱)

در میان تشکل های مطرح و جا افتاده و گروه های سیاسی موجود در جامعه سیاسی آن روز ایران ، عملاً رهبری انقلاب سه گزینه را برای همکاری و پذیرش در درون حکومت پیش رو داشت . این سه گزینه ، جدا از گروه هایی بود که صبغه ی کمونیستی داشتند ، چرا که پیش از آن حضرت امام به کرات حضور کمونیست ها را در حکومت جدید نفی کرده بودند . (۲) سه گزینه ای که ائتلاف با آنها می توانست برای رهبری انقلاب مطرح باشد ، عبارت بودند از :

الف) ملیون : این دسته در برخی موارد از خود پایبندی جدی به اسلام نشان نمی دادند و ملی گرایی محض را ترویج می کردند . این طیف را می توان محافظه کارترین گروه هایی دانست که از سوی رهبر انقلاب به رسمیت شناخته می شدند . برخی از وابستگان دور و نزدیک این گروه ها حتی در رژیم پهلوی عهده دار مسئولیت های اجرایی نیز بودند و یا این که با لایه هایی از رژیم ارتباط داشتند .

ب) ملیون مذهبی : این طیف از گروه های میانه رو با محوریت نهضت آزادی و روشنفکران مذهبی ، از قبیل مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی ، در عین پایبندی به اسلام ، تمایلات ملی گرایانه ای هم داشتند .

ج) سازمان مجاهدین خلق : این گروه تندروترین گروه در میان سازمان هایی بود که ادعای التزام به اسلام را مطرح می کردند . تندروی های آنان بدان حد بود که اگر چه برای مقابله با رژیم پهلوی در مشی مسلحانه با ناکامی روبرو شده بودند ، اما کماکان این رویه را تبلیغ می کردند .

سه گزینه ی فوق را می توان در نموداری به شکل زیر نمایش داد :

ملیون مذهبی

جبهه ملی                                                             مجاهدین خلق

محافظه کاری                                                             رادیکالیسم

 

طبعاً امام خمینی که در روند انقلاب هیچگاه مشی مسلحانه را تأیید نکرده بودند و نیز روند محافظه کارانه و سازشکارانه ملیون را نسبت به رژیم پهلوی پسندیدهت نمی دانستند ، طیف میانه را به توصیه ی استاد شهید مرتضی مطهری ، برای جایگزینی رژیم سرنگونی شده پهلوی برگزیدند . بدین ترتیب دولت موقت با تأیید و حمایت شورای انقلاب تشکیل شد .

پس از پیروزی انقلاب ، گروهی از انقلابیون حکومت را در دست می گرفتند . تدبیر امام خمینی در عدم خلع بختیار از نخست وزیری ، تا پیش از ورود ایشان به ایران ، گویای این واقعیت است که انقلاب ها پس از پیروزی بیش از هر چیز با خطر هرج و مرج و بی دولتی روبرو هستند .

از سوی دیگر ورود به عرصه ی زمامداری مترادف با " سازماندهی جدید و طراحی تشکیلاتی " ، برای حکومت است و چنان که پیشتر ذکر شد ، سرعت پیروزی انقلاب فرصت زیر سازی و ایجاد نهادها ، تشکیلات و سازمان های تثبیت یافته ی انقلابی را به دولت جدید نداد . اساساً عزم برخی از انقلابیون برای تأسیس حزب جمهوری اسلامی گویای این خلأ تشکیلاتی و ضرورت پرداختن به این معوقه خطیر بود .

از سوی دیگر مجاهدین خلق به عنوان گروهی که تجربیاتی در زمینه ی سازماندهی و تشکیلات به صورت مخفی داشتند ، بر این گمان بودند که پیشنیه و تجربه ی آنها در زمینه ی تشکیلات پنهان ، وجه ممیزه ای است که رهبری انقلاب را ناچار خواهد ساخت برای مدیریت کلان جامعه بر این سازمان تکیه نموده به رادیکالیسم مورد نظر آنها تن در دهد ؛ حال آن که پیشینه ی ملیون مذهبی دست کم در اداره ی کلان جامعه و نیز فعالیت های اجتماعی و گروهی بیشتر و عمیق تر بود . به ویژه این نکته حائز اهمیت است که سازماندهی و مدیریت تشکیلات پنهان ماهیتاً غیر قابل مقایسه با مدیریت کلان جامعه است و تناسب و سنخیتی میان این دو وجود ندارد .

بنابراین انتخاب گزینه ی میانه رو از سوی رهبر انقلاب ، سازمان مجاهدین خلق را در امر تسخیر مناصب حکومتی جمهوری اسلامی ناامید کرد . بدین سبب پس از پیروزی انقلاب صرفاً روحانیت در آماج تبلیغات منفی مجاهدین خلق قرار نداشتند ، بلکه بیش از هر طیف دیگر به بازرگان و دولت موقت حمله می کردند . این حملات در شرایطی صورت می گرفت که مجاهدین خلق احساس می کردند می باید به تنها رقیب " صاحب تشکیلات " در درون حاکمیت جدید حمله کنند تا با حذف او ، راه نفوذ و سپس تصاحب نظام برای آنها گشوده شود .

واقعیت آن است که لفظ " لیبرال " به عنوان یک اتهام به دولت موقت و تشکیلات وابسته به مهندی بازرگان ، نه از سوی نیروهای انقلابی مذهبی و بدنه ی تحت رهبری امام خمینی ، بلکه نخستین بار توسط مجاهدین خلق مطرح شد . به موازات حملاتی که ذیل اتهام " لیبرال " از سوی سازمان مجاهدین خلق به دولت موقت وارد می شد ، تشکیلات دیگر انقلاب که نفوذ و جایگاهی بسزا و خدشه ناپذیر در میان اقشار گوناگون داشت ، هدف تبلیغات سازمان قرار گرفت .

لفظ " ارتجاع " در تفاسیر ، تحلیل ها و تبلیغات سازمان مستقیماً روحانیت را هدف قرار می داد ، زیرا وابستگان مجاهدین خلق مدیریت کلان اجتماعی را از عهده ی روحانیت خارج و حق مسلفم یا ملک طلق خود تلقی می نمودند . در بسیاری موارد وانموده های سازمان بر این شعار مبتنی بود که " لیبرالیسم و ارتجاع دو روی یک سکه و هر دو جاده صاف کن امپریالیسم اند ." حال آن که تشکیلات روحانیت ، به دلیل ماهوی ، اساساً همواره ی تشکیلاتی چند لایه و متکثر بوده است ، به طوری که در اغلب موارد طیف های گوناگون و ناهمسو را به همراه نظام های خود کنترلی و خود انتقادی درون سیستمی در یک گستره ی واحد گرد آورده ، هویتی یگانه را شکل می داد .

تصویر مجاهدین خلق از تشکیلات متکثر و متنوع روحانیت ، نوعی از هم گسیختگی و بی نظمی را تداعی می نمود ، اما در واقع امر پیوندهای تشکیلاتی روحانیت عمیق تر از اختلاف نظرها و سلیقه ها بوده است و می توان سازمان آن را سازمانی شبکه ای تلقی نمود ؛ همچنان که یکی از شعارعای اصلی انقلاب ، " نه شرقی ، نه غربی ، جمهوری اسلامی " ، گویای برگذاشتن از لایه های ظاهری " وابستگی " به " استقلال " بود . در آن زمان واژگانی همچون " وابستگی " و " استقلال " واژه هایی مدرن تلقی می شدند و این گونه جلوه ها بود که اندیشمندانی چون " میشل فوکو " را از بازتاب انقلاب اسلامی به وجد آورده بود .

در عین حال ، پس از اشغال سفارت آمریکا و استعفای دولت موقت ، عملاً تحلیل های سازمان مزبور با بن بست روبرو شد . هدف از مجموعه تحلیل های مبتنی بر پیوند " لیبرالیسم " و " ارتجاع " آن بود که سرنوشت دولت موقت و ملیون مذهبی با روحانیت و امام خمینی یکسان جلوه داده شود و از آنجایی که به زعم سازمان مجاهدین خلق هیچ یک از این دو نمی توانستند در عرصه ی حاکمیت ماندگار شوند و از عهده برآیند ، هر دو توأماً سرنگون شده ، حکومت تماماً به آنها اهدا شود .

بر خلاف آن پس از استعفای دولت موقت ، حاکمیت با نیروهای وابسته و وفادار به رهبری انقلاب نوسازی شد و عملاً مجاهدین خلق زمینه ی بروز نیافت . همچنین بر خلاف پیش بینی سازمان مزبور ، روحانیت با خروج ملیون مذهبی از حاکمیت خارج نشدند .

  • Ø دلایل عدم اعتماد رهبری انقلاب نسبت به سازمان مجاهدین خلق

از سوی دیگر می توان پرسید از چه رو روحانیت با رهبری امام خمینی برای احراز مناصب اجزایی نظام جمهوری اسلامی به مجاهدین خلق اعتماد کافی نداشتند ؟ این پرسش را می توان در چند محور پاسخ گفت :

  1. ۱. شناخت رهبری انقلاب نسبت به مواضع ایدئولوژیک مجاهدین خلق :

پیشنیه ی آشنایی رهبر انقلاب با مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق به دیدار دو تن از نمایندگان این گروه در سال ۱۳۵۱ باز می گشت . که جهت جلب حمایت امام خمینی در نجف با ایشان ملاقات کردند . اگر چه طی جلساتی نمایندگان مجاهدین خلق موفق به جلب نظر مساعد امام خمینی نشدند ، اما در آن زمان چنین انعکاس یافت که موافقت امام را جلب نموده اند . حضرت امام این دیدار را چنین وصف می کنند :

" من در نجف بودم ، اینها آمده بودند که من را گول بزنند ، بیست و چند روز ، بعضی ها می گویند بیست و چهار روز ، من حالا عددش را نمی دانم . بعضی از این آقایانی که ادعای اسلامی می کنند ، بعضی هایشان در نجف آمدند . بیست و چند روز آمد در یک جایی و من فرصت به او دادم تا حرف هایش را بزند ، او به خیال خودش که می خواهد مرا اغفال کند . مع الاسف از ایران هم بعضی ازآقایان که تحت تأثیر آنها واقع شده بودند ، خداوند رحمت شان کند ، آنها هم اغفال کرده بودند آنها را و آنها هم به من کاغذ سفارش نوشته بودند که اینها " انهم فتیه " قضیه ی اصحاب کهف .

من گوش کردم به حرف های اینها که ببینم اینها چه می گویند ، تمام حرف هایشان از قرآن بود و از نهج البلاغه. تمام حرف ها ! من یاد یک قصه ای افتادم که در همدان اتفاق افتاده بود ، ظاهراً زمان مرحوم حاج سید عبدالمجید همدانی یک یهودی آمده بود خدمت ایشان و مسلمان شده بود . ایشان دیده بود که بعد از چند وقت این یهودی خیلی مسلمان است و این قدر اظهار اسلام می کند که ایشان به او تردید کرده بود که این شاید قضیه ای باشد . یک وقت خواسته بودش و گفته بود که : تو مرا می شناسی ؟ گفته بود که : بله ، شما از علمای اسلام هستید ، چطور ؟

می دانید که پدران من کیستند ؟                          بله ، پیغمبر از اجداد شماست .

خودتان را می شناسید ؟                                    بله ، من پدرانم یهودی بودند و خودم مسلمان شدم .

گفته بود : سر این را به من بگو که چرا تو مسلمان تر از من شدی ؟

مردک فهمیده بود که این آن چیزی را که می خواهد بازی کند فهمیده است و فرار کرده بود .

این که آمد بیست و چند روز آنجا و تمامش از نهج البلاغه و تمامش از قرآن صحبت می کرد ، من در ذهنم آمد که نه ، این آقا هم همان است ؛ و الا تو که خود اعتقاد به خدا و اعتقاد به چیز دیگری داری ، چرا می آیی پیش من ؟ من که نه خدا و نه پیغمبر و نه امام هستم . من طلبه ای در نجف هستم ، این آمده بود که مرا بازی بدهد و من همراهی کنم با آنها . من هیچ راجع به اینها حرف نزدم ، همه حرف هایشان را گوش کردم ، فقط یک کلمه را گفت : ما می خواهیم قیام مسلحانه بکنیم . گفتم : نخیر ، شما نمی توانید قیام مسلحانه بکنید ، بی خود خودتان را به باد ندهید ." (۳)

علاوه بر این نمایندگانی که در سال ۵۱ با امام خمینی در نجف دیدار کردند ، در سال ۱۳۵۴ به ایدئولوژی کمونیسم پیوستند . (۴)

  1. ۲. مخالفت رهبر انقلاب با مشی مسلحانه سازمان مجاهدین خلق :

گذشته از مواضع پیش از انقلاب ، مجاهدین خلق همواره مبلغ مشی مسلحانه بود ، به طوری که عملاً از تبلیغات سازمان مزبور بر می آمد که انقلاب اسلامی را به رهبری امام خمینی به رسمیت نشناخته اند ، این دیدگاه بعداً مورد اعتراف مسعود رجوی قرار گرفت :

" ... حتی یک سال قبل از ورود [امام] خمینی به ایران از روی اطلاعیه هایی که می داد ، تفکر و ماهیتش را به طور مکتوب تحلیل نموده و بر خصایص ارتجاعی او انگشت گذاشته بودیم . در این تحلیل که بعداً خبرش در زندان به گوش رفسنجانی هم رسید ، آشکارا گفته بودیم که اگر [امام] خمینی بیاید هیچ مسئله ای را از جامعه نخواهد توانست حل نماید و باز انقلاب دیگری لازم خواهد بود .  (۵)

امام خمینی نیز اینگونه مواضع سازمان مجاهدین خلق را تشخیص دادند ، اما تا هنگامی که نقض رسمی قانون صورت نگرفته بود و جنگ مسلحانه به مرحله ی علنی و عینی در سطح اجتماع در نیامده بود ، از اعمال محدودیت بر سازمان مزبور خودداری نمودند . آیت الله محمد یزدی در خاطرات خود به این نکته اشاره می کند :

" شب هنگام ، حضرت امام به منزل ما تشریف آوردند . در آن ایام ما در منزل آقای اشراقی در خیابان دور شهر اقامت داشتیم . وقتی جلسه شکل طبیعی خود را پیدا کرد و دوستان که تنی چند از آنها اعضای جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه بودند ، جمع شدند ، آقای ... برنامه ی از پیش تعیین شده خود را شروع کرد . امام در پاسخ فرمودند : من اعضای مجاهدین را می شناسم و با مواضع آنها آشنایی دارم و کتاب هایشان را هم خوانده ام ، اما تا زمانی که اینها دست به اسلحه نبرده اند با آنها کاری نداریم .

یکی از افراد شرکت کننده در جلسه ، گفت : حضرت عالی می فرمایید کتاب های اینها را خوانده اید ، آیا اینها خطراشن از منافقین صدر اسلام بیشتر نیست ؟ بعد از این گروه بریا اولین برا با تعابیر منافقین یاد کرد . امام مجدداً فرمودند : من این طور نیست که اینها را نشناسم ، ولی تا آنها سلاح را برای جنگ با ما از رو نبسته اند ، با آنها کاری نداریم .

یکی دیگر از اعضای جلسه گفت : یعنی شما واقعاً از جانب اینها در حال حاضر احساس خطر نمی کنید ؟ امام بار دیگر همان جمله ی خود را تکرار کردند و در واقع به سیره ی جدشان امیرالمؤمنین (ع) در مورد خوارج عمل کردند . بعد از آن دیگر اجازه ندادند که در آن جلسه بحث مزبور ادامه پیدا کند و جلسه به سمت احوال پرسی معمولی سوق پیدا کرد ." (۶)

بنابراین هیچگونه زمینه ی تفاهم و گفتگو میان رهبری انقلاب و سازمان مجاهدین خلق باقی نماند ، چرا که سران این سازمان بر مبنای خط مشی خود باور به انقلابی دوباره ، نظام سیاسی و رهبری انقلاب را به رسمیت         نمی شناختند . در حقیقت مجاهدین خلق ، غیبت خود از جنبش مردمی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی را دلیل عدم مشروعیت آن می دانستند و هرگونه تحولی را که خارج از اختیارات و برنامه های این سازمان در ایران شکل می گرفت ، باطل می شمردند . مجاهدین خلق همواره از انقلاب اسلامی تحت عنوان " قیام " نام می بردند .

  1. ۳. نامشخص بودن هویت سازمان مجاهدین خلق :

هنگام پیروزی انقلاب ، آنچه تحت عنوان " سازمان مجاهدین خلق " شناخته می شد ، بخش مارکسیست شده این سازمان بود که بیشتر در خارج از کشور فعالیت می کردند . از این رو سران سازمان که بعداً تحت عنوان " سازمان مجاهدین خلق " شناخته شدند ، پس از آزادی از زندان ، نخست تشکیلات خود را با عنوان " نهضت ملی مجاهدین " در سراسر کشور معرفی کرده ، سپس به نام مذکور معروف شدند . در این روند مرکزیت مارکسیست سازمان مجاهدین خلق که تا سال ۱۳۵۷ در خارج از کشور به سر می برد با عنوان " سازمان پیکار در راه آزادی طبقه ی کارگر " به فعالیت پرداختند .

  1. ۴. تمامیت خواهی مجاهدین خلق :

مجاهدین خلق اساساً به مشارکت در ارکان و نهادهای جمهوری اسلامی اعتقاد چندانی نداشتند و در صدد نفی تمامی نیروها جهت جای گیر شدن خود در مناصب برمی آمدند . به محض پیروزی انقلاب اسلامی ، تمامی گروه های چریکی ، از جمله مجاهدین خلق ، تدارک رودررویی مسلحانه را میدیدند و تمامی قراین نشان می دهد که آنها عمدتاً سمت و سوی تحولات را به آن جهت هدایت می کردند ، ولی برای جذب نیروی بیشتر ،خواهان فرصت بودند .

مجاهدین سال ۱۳۵۸ را " سال افشاگری ارتجاع " و سال ۱۳۵۹ را " سال مقاومت " اعلا کردند ، این پدیده نشان می دهد که مجاهدین خلق عرصه ی سیاسی کشور را با دیدگاهی تاکتیکی – استراتژیک می نگریستند . در وهله ی اول قصد صدمه زدن به پایگاه مردمی روحانیت و بالاخص رهبری امام خمینی و در وهله ی دوم قصد متشکل ساختن یک حکومت جانشین برای جمهوری اسلامی را داشتند . این امر که سران سازمان مزبور همواره از انقلاب اسلامی با لفظ " قیام " یاد می کردند و آن را به منزله ی انقلابی ناتمام یا کور تلقی می کردند ، گویای آن است که پیروزی را در تسلط یافتن خود بر تمامی قدرت سیاسی می دیدند . (۷)

افزون بر این شواهد و قراین مربوط با برخوردهای بخشی از مجاهدین خلق که در سال ۱۳۵۷در زندان بودند به روشنی گویای موضوع تمامیت خواهانه آنهاست . دکتر حبیب الله پیمان در خاطرات خود چنین نقل می کند :

" با اوج گیری مبارزه ی مردمی در سال ۵۷ ، بچه های سازمان (مجاهدین خلق) از زندان برای من پیغام فرستادند که نظر ما این است که انقلاب الان دارد به سرعت پیش می رود و به طور زودرس پیروز می شود . با امام صحبت کنید که به نحوی عمل شود که بختیار (که آن موقع نخست وزیر شده بود) فعلاً بماند و سقوطش به تأخیر بیفتد ، استدلال شان این بود که ما هنوز زندانیم و آمادگی نداریم . این را صریح نمی گفتند ، ولی به طور تلویحی روشن بود که سازمان ضربه دیده ، آمادگی ندارد جنبش را رهبری کند و در پیروزی و تشکیل حکومت جدیدش نقش درجه ی اول داشته باشد . " (۸)

اساساً بینش مجاهدین خلق بر این پایه شکل گرفته بود که خود محوری آنها تأمین شود و در غیر این صورت هیچ جنبشی را به رسمیت نشناسند . گذشته از پیغام هایی که از سوی سازمان مزبور به بیرون از زندان فرستاده می شد و قصد داشت در غیاب خود انقلاب را به تأخیر انداند ، سران مجاهدین خلق در زندان نیز کوشش می کردند این روند را پیش برند . آیت الله منتظری در خاطرات خود می نویسد :

" در این اواخر آقای طالقانی را برده بودند در بهداری زندان قصر ، آقایان کروبی و انواری و عسکراولادی و تعدادی دیگر هم در آن جریان با عفو شاه آزاد شدند . آقای هاشمی و آقای مهدوی کنی را هم به مناسبت چهارم آبان آزاد کردند ، فقط در زندان اوین من مانده بودم و آقای لاهوتی . یک وقت دیدم شب چهارشنبه آبان در بند باز شد و مسعود رجوی و موسی خیابانی و بیست – سی نفر دیگر دنبال شان آمدند در بند یک که ما بودیم . از جمله ی آنها آقای سید احمد هاشمی نژاد که قبلاً پیش ما بود و به تقاضای خودش رفته بود پیش آنها و علی عرفا که از طلبه های مدرسته حقانی بود و جزء حواریون مسعود رجوی شده بود [به چشم می خوردند)

اینها آمدند پیش ما ، البته چند نفر افراد غیر مجاهدین خلق هم در بین آنها بودند . این در وقتی بود کته امام از نجف رفته بودند به پاریس و زمینه های پیروزی ، آشکار شده بود . مسعود رجوی کنار من نشست و موسی خیابانی کنار آقای لاهوتی . بعد مسعود رجوی شروع کرد به صحبت کردن ، شاید حدود دو ساعت طول کشید ، خلاصه ی حرف های او این بود که : الان آقای خمینی رفته پاریس و مثل این که زمینه هست که انقلاب پیروز بشود ، حالا ایشان می خواهد چه کند ؟ حکومت را به دست چه کسی می خواهد بدهد ؟ گفتم : من چه می دانم ، من که پیش آقای خمینی نیستم !

می گفت : ... اداره ی کشور نیاز به نیروی منظم و کارکشته ای که آماده باشند ، دارد و تنها نیرویی که مذهبی هستند و هم تشکیلاتی دارند و می توانند کشور را اداره کنند ، ماییم و شما که پیش آقای خمینی نفوذ داری ، یک جوری به ایشان پیغام بده که چنانچه انشاءالله پیروز شدید ، آن دسته و تشکیلاتی که می توانند کشور را اداره کنند و اهداف شما را پیاده کنند و آدم های مذهبی هستند ، این تیپ مجاهدین هستند . یک قسمت عمده از صحبت آنان پیرامون این مسئله بود .

باز گفت : بالاخره آقای خمینی حالا می خواهد چه کار کند ؟ گفتم : من چه می دانم ، ایشان یک آدم سیاسی است ، لابد فکرش را کرده ، من خبر ندارم ، من اینجا مثل شما در زندان هستم . بعد وقتی رفتند ، من از آقای لاهوتی سؤال کردم ، آقای لاهوتی گفت که خیابانی هم عین همین مطالب را به من گفت . البته در آخر گفتند که ما الان داریم دیدن شما و هر دیدنی یک بازدید هم دارد ، بقیه هم همین طور نشسته بودند و صحبت های ما را غیر از دو سه نفر که آن جلو بودند ، کسی نمی شنید . " (۹)

  • Ø جامعه شناسی انقلاب ها و زمینه های ۳۰ خرداد

مطابق نظریات جامعه شناسی معطوف به پدیده ی " انقلاب " ، اساساً انقلاب نظمی را که در اجتماع حاکم است ، بر هم زده و نظمی موعود را نوید می دهد . در عین حال از آنجایی که منازعات و تضادها تشدید شده ، به مرحله آنتاگونیستی رسیده است ، امکان رویه ای جز انقلاب وجود ندارد . همواره انقلاب در شرایطی بروز می یابد که بدیل هایی نظیر " رفرم " یا " تحولات بخشی " ، نه تنها پاسخگوی مطابات نیست ، بلکه ممکن نیست .

به بیان دیگر فارغ ازاین که رفرم مطلوبیت داشته باشد یا خیر ، امکان آن منتفی است . " چارلمرز جانسون " از جامعه شناسان پیرو مکتب ساختی – کارکردی پارسونز برای وقوع انقلاب چندین شرط را بر می شمارد :

۱)     ارزش های اجتماعی دچار ضعف شده باشند و قادر به ایفای کارکردهای خود نباشند ، به بیان دیگر نیازهای معطوف به ارزش در جامعه بی پاسخ مانده ، وفاق در مورد آنها نباشد . در نظریه جانسون عدم تعادل منتهی به انقلاب عمدتاً ناشی از ناهمخوانی بین ارزش های عمده ی جامعه و نظام تولید آن است .

۲)     حکومت قادر به استفاده از قدرت خود نباشد ، این امر ممکن است بدین صورت نمود یابد که حکومت دارای قدرت باشد ، ولی در عین حال ناتوان از ا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, :: 1:25 :: نويسنده : ذوالفقاری

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرخسی های هوادار قالیباف و آدرس sarakhsghalibaf.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 184
بازدید کل : 55638
تعداد مطالب : 383
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1